به گزارش گروه فرهنگی فاطرنیوز ، تو، جلوداری چه وقتی می خواهی، امام نماز باشی و نمازهایی را که به جلوداری ات تکبیرة الاحرام خوانده اند به آسمان ببری و چه وقتی «اسفار» عشق را به «اربعه» رسانده و رو به مردم آوردی تا دست شان را بگیری و آنان را تا خدا ببری؛ تو، جلوداری، چون خود این راه را طی کرده بودی لذا وقتی رو به قبله ای برای نماز یا رو به مردمی برای وعظ، رو به خدای قبله داری… تو معلم بودی ای اخلاق مدار بزرگ، که بسیاری از مردمان در نگاه، کلام و اشارت هایت راه بزرگی می جستند و این قلم نیز بسیار سطور «سیاه» خود را در پرتو اشارت های نورانی ات «سپید» نوشت و آن چه امروز اشک می شود و از دیده این قلم می تراود، ادای دین است به تویی که بارها و بارها، نه در محضر نورانی حضرت تان بلکه از راه دور در بازخوانی مکتوب واژه هایتان، چراغ می یافت و جان روشن می کرد و «جار» می زد مردمان را که «سپید» این جاست، روشنی این جاست، چشم برگیرید از راهی که جز سیاهی نیست.
آیت ا… بزرگ، کلمات شما، مثل آیات راه بود. تندروی ها را به اعتدال می خواند، موقف های خطرناک را پرتگاه ها و سنگ باران ها را، هشدار می داد تا مباد ندانسته در خطرها و افتادن به پرتگاه ها و… ایمان خویش را از دست بدهیم.
شیخ بزرگ! وقتی از زشتی های دروغ می گفتی هر که را نه تنها بهره ای از ایمان، اگر مقداری عقل معاش هم بود، در می یافت از این بذر دروغ، هرگز و هرگز و هرگز، چیزی جز «هیچ» نخواهد روئید و آن هیچ هم چنان پاپیچ دروغگو خواهد شد که او را با سر به جهنم اندازد.
حاج شیخ! شما برای من و خیلی از ماها بسان «ملای نراقی امروز» بودید و کلام شما چونان «معراج السعاده» بود و به کار بستن آن عین سعادت که آدمی را تا رفعت عبودیت پرواز می داد، عقل در محضر شما اوج می گرفت، قدر می یافت، تا جایی که قوه خشم و وهم و شهوت را به اختیار درمی آورد تا آدمی به ایمانی برسد که هرگز، تن به اسارت «خشم» و «شهوت» نسپارد و «وهم» را چنان مهار کند که رهزن عقل و دین نشود.
آشیخ مجتبی تهرانی، شما صداقت را چنان به رفتار درآورده بودید که هر کس گفتارتان را می شنید و یا می خواند، در تجسم این گفتار به خودتان می رسید و هر کس رفتارتان را می دید می توانست در شرح آن، همانی را بنویسد که از کلامتان جاری می شد. استاد بلند قامت و آسمانی، کوچ تان برای زمین و زمینیان ثلمه بزرگی است که هیچ چیز جای آن را نمی گیرد. زمین، بی شما یکی از «وتدها» و پایه های قرار خود را از دست داد و زمان یکی از نشانه های حقیقت را و ما – مردمان – آیت اللهی را که ما را به سوی خدا می برد. این کوچ بر ما سنگین است هر چند شما سبکبال تا اوج در پروازید، ما اما چشم به آسمانی داریم که شما را در آغوش گرفته است و دست بر دعا، که دگرباره «مادر دهر» چون شما فرزند بزاید، فرزندی که بیاید و اخلاق مردمان را بپیراید و غبار از جان ها و کف از آب برگیرد تا عطر ناب اخلاص همه جا بپیچد…
منبع: روزنامه خراسان